مسافرت اردبیل
دوشنبه ٩٢/٥/٧: امروز سه تایی باهم یه سفر رو شروع کردیم. حدود ساعت 5 بعد از ظهر از خونه خارج شدیم. بعد از قزوین، یک ساعتی کنار رودخونه استراحت کردیم. تو و بابایی هم توی رود خونه آب بازی کردین. طبق معمول تو از آب بازی سیر نمیشدی و با گریه از آب بیرون اومدی. لباساتو پوشوندم و راه افتادیم. تو توی ماشین روی پام نشسته بودی. یه دفعه احساس کردم پاهام گرم شده. واااااااااااااااااای جیش کردی!!!!!!!!!!!!!!!!! داشتم دیوونه میشدم. مونده بودم چیکار کنم. بابا از از اولین خروجی که به سمت رستم آباد میرفت خارج شد. اولش به بابا گفتم برو کنار رودخونه میرم تو آب خودمو میشورم، ولی هوا تاریک بود هم میترسیدم برم تو رودخونه و هم جای مناسبی کنار آب پید...
نویسنده :
مژگان
22:09